آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

مشخصات بلاگ
آفتـــاب در حصـــار

بسم الله*

به برکات کرامات بی پایان امام علی النقی علیه السلام که بعد از توسل ناگهانی من به ایشان در زندگیم جاری شد بر خود لازم دانستم تا ادای دینی هرچند ناچیز کرده باشم به مولایم...

باشد که مورد قبول ایشان واقع شود و نظر لطفشان همواره شامل حالمان باشد.

به کوری چشم دشمنان و هتاکین به ساحت مقدس مولا علیه السلام

******

99 داستان این وبلاگ برگرفته از کتاب " آفتاب در حصار" از مجموعه کتاب های " چهارده خورشید و یک آفتاب " می باشد.

(خوندن هر داستان " نهایتا " دو دقیقه از وقت شریفتون رو میگیره، سعی میکنم هرروز یک داستان رو بذارم)

******

بعدا نوشت: به نیت امام هادی علیه السلام شروع کردم به نوشتن این بلاگ و ان شاءلله آغازی باشه برای ورود به مسیر شناخت 14 نـــور زندگی مون...

اللهـــم عجّـــل لولیک الفـــرج مولانـــا صاحـــب العصـــر و الزمـــان...

بسم الله...


امام جواد علیه السلام، حرزی نوشت:

" لا حول و لا قوه الا باالله العلی العظیم..."

گذاشت در گهواره ی پسرش.

تا خدا، حافظِ هادی دینش باشد...


محج الدعوات، ص 42 _ حدیقه الشیعه _ بحارالانوار، ج 91، ص 362



حدیث نوشت:   امام صادق علیه السلام: کسى که در هر روز صد بار بگوید لا حول و لا قوة الا بالله خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى گرداند که کمترین آنها غم و غصه است.

ثواب الاعمال ، ص 349.

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...



اطراف مدینه،

روستای صِریا،

ماه رجب،

خانه ی امام جواد علیه السلام، نوزاد متولد شد.

امام جواد علیه السلام پسرش را در آغوش گرفت.

اذان و اقامه را در گوشش خواند.

سرش را تراشید و هم وزن موهای سرش نقره داد.

نامش را *علی* گذاشت و به رسم عرب، کنیه ی ابوالحسن ثالث به او داد.

تا هم کنیه ی پدرانش امام رضا علیه السلام و امام موسی علیه السلام باشد و هم نام اجدادش امیرالمومنین علیه السلام  و زین العابدین علیه السلام.

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


بحارالانوار، ج 50، ص 114 _ زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قرشی، ص 14 الی 16 _ اعیان الشیعه، ج 4

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


 

امام نشانی هایش را برایم گفته بود. پیدا کردنش زیاد سخت نبود.

برده فروش پرسید: بالاخره کدامشان را بیاورم؟

- آن یکی را... .

با انگشت اشاره کردم و ادامه دادم: قیمتش را نگفتی؟

- هفتاد دینار طلا!

هرچند بالاتر از معمول، ولی درست همان مقداری بود که امام به من پول داده بود.

کیسه ی دینارها دادم و خریدمش.

با احترام بردمش برای امام.

بعدها معلوم شد که بنا بوده بشود مادرِ امام دهم.

 

اصول کافی، ج 1_ دلایل الامامه، ص 216

  • کبـوتـر بقیـــع

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله



با سلام و تبریک اعیاد بزرگ شعبانیه به همه ی شیعیان...

مقارن شدن شروع این وبلاگ و با این ایام نورانی به فال نیک می گیرم و برای همه ی شیعیان آرزوهای خوب خوب دارم...

ان شالله بعد از امتحانات به انجام وظیفه در این وبلاگ می پردازم

باشد که توشه ای شود برای آخرتم...

  • کبـوتـر بقیـــع