آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

مشخصات بلاگ
آفتـــاب در حصـــار

بسم الله*

به برکات کرامات بی پایان امام علی النقی علیه السلام که بعد از توسل ناگهانی من به ایشان در زندگیم جاری شد بر خود لازم دانستم تا ادای دینی هرچند ناچیز کرده باشم به مولایم...

باشد که مورد قبول ایشان واقع شود و نظر لطفشان همواره شامل حالمان باشد.

به کوری چشم دشمنان و هتاکین به ساحت مقدس مولا علیه السلام

******

99 داستان این وبلاگ برگرفته از کتاب " آفتاب در حصار" از مجموعه کتاب های " چهارده خورشید و یک آفتاب " می باشد.

(خوندن هر داستان " نهایتا " دو دقیقه از وقت شریفتون رو میگیره، سعی میکنم هرروز یک داستان رو بذارم)

******

بعدا نوشت: به نیت امام هادی علیه السلام شروع کردم به نوشتن این بلاگ و ان شاءلله آغازی باشه برای ورود به مسیر شناخت 14 نـــور زندگی مون...

اللهـــم عجّـــل لولیک الفـــرج مولانـــا صاحـــب العصـــر و الزمـــان...

۲۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله...

 

اسمش عبدالرحمن بود.

بی پولیش خودش را خسته کرده بود و زبان تند و تیزش اصفهانی ها را.

بردندش پیش خلیفه برای شکایت.

در دربار متوکل شنید خلیفه، امامِ شیعه ها را احضار کرده تا بکشندش.

برای اولین بار چشمش افتاد به امام، حس کرد دوستش دارد.

توی دلش دعا کرد خدا شر متوکل را از او دور کند.

امام رو به روی او که رسید، ایستاد: " خدا دعایت را مستجاب کرد و عمرت را طولانی. مال و اولادت هم زیاد می شود. "

اطرافیان فقط دیدند عرقی نشست روی پیشانی اش؛ برگشتند اصفهان.

***

در هفتاد و چند سالگی، با میلیون ها درهم پول و ده تا پسر افتخار می کرد شیعه ی کسی شده که از دلش خبر داشته و دعایش مستجاب بوده است.

 

بحارالانوار، ج 50، ص 142



حدیث نوشت: امام جعفر صادق علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند: هر که گناهی را برای خدا و ترس از او ترک کند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند.

اصول کافی ، ج 3 ، ص 128

  • کبـوتـر بقیـــع



بسم الله...


بقیع!

امشب دوباره

در خاک تو

خورشیدی خواهد دمید

و ستاره ای به آسمان خواهد شتافت!




امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی علیه السلام از ابرهای غمگین آسمان بقیع می‏بارد

و هر بار به یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون می‏نشیند

و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:

اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه‏ ـ یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏، اشفع لنا عند اللّه‏



حدیث نوشت: امام صادق علیه السلام: هر که ما را پس از رحلتمان زیارت کند،

هنگام زنده بودنمان زیارت کرده است.

 


شهادت جانسوز حجت خدا، امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت

التماس دعا


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...

 

متوکل دستور داد، توی بیابان تپه ای درست کردند.

با امام هادی علیه السلام رفتند بالای تپه.

گفت: " دعوتت کردم تا لشکرم را ببینی.

لشکرش را مجهز کرده بود. همه با اسلحه و منظم.

می خواست امام هادی علیه السلام را بترساند.

امام گفت: " حالا می خواهی من لشکرم را به تو نشان بدهم؟ "

متوکل گفت: " بله. "

امام دعایی کرد.

متوکل دید آسمان و زمین پر است از فرشته های مسلح، درجا غش کرد.

وقتی که به هوش آمد، امام گفت: " ما در امور دنیا با تو ستیزه ای نداریم، مشغول آخرتیم. "

 

بحارالانوار، ج 50، ص 156





حدیث نوشت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:


روز قیامت فردى را مى‏ آورند و او را در پیشگاه خداوند نگه مى‏ دارند و کارنامه‏ اش را به او مى‏ دهند، اما حسنات خود را در آن نمى ‏بیند. عرض می‏کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمى‏ بینم!

به او گفته مى ‏شود: پروردگار تو نه خطا می‏ کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت.

سپس مرد دیگرى را مى‏ آورند و کارنامه ‏اش را به او مى ‏دهند. در آن طاعت بسیارى را مشاهده مى‏ کند.

عرض مى‏ کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ‏ام!

گفته مى‏ شود: فلانى از تو غیبت کرد، حسنات او به تو داده شد.


جامع الاخبار(شعیری) ص 147

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


خلیفه، سهمیه اش را قطع کرد، به خاطر دوستی با امام.

کمک خواست از امام، برای وساطت.

همان شب، متوکل با احترام سهمش را برگرداند، سه برابر گذشته.

از مامور پرسید: " علی بن محمد امروز دربار بود؟ "

- نه!

- نامه ای داشت برای متوکل؟

- نه!

رسید خدمت امام برای تشکر.

امام لبخندی زد، گفت: " مشکلت حل شد، درست است؟ "

- بله، پسر رسول خدا. به برکت دعای شما.


منتهی الامال، ج 2، باب 12



حدیث نوشت: امام صادق علیه السلاماوّلین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


وکیل امام هادی علیه السلام بود. زندانیش کردند. میخواستند بکشندش.

نامه ای نوشت و از امام هادی علیه السلام کمک خواست.

امام گفت: " شب جمعه دعایش می کنم. "

صبح جمعه، متوکل تب کرد، شدید. خوب نمی شد.

دستور داد تا زندانی ها را آزاد کنند، به خصوص وکیل امام هادی علیه السلام را، از او حلالیت هم بطلبند.

آزاد شد.

به خواست امام رفت مکه و آن جا زندگی کرد.

حال متوکل هم خوب شد.


بحارالانوار، ج 50، ص 184


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


گوسفند ها را خریدم برای امام.

تعدادشان زیاد بود.

با هم جدا کردیم و بین افرادی که گفته بود تقسیم کردیم.

اجازه گرفتم بروم بغداد، برای دیدن خانواده ام.

گفت: " عرفه را هم پیشِ مان بمان. "

ماندم. عید قربان را هم.

شب را خانه ی امام خوابیدم. سحر صدایم کرد. بیدار شدم. بغداد بودم؛ در حیاط خانه مان.


اصول کافی، ج 3 _ بحارالانوار، ج 50، ص 132 _ بصائرالدرجات




  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


امام به او گفته بود: " هروقت مسئله و مشکلی برایت پیش آمد، بنویس و زیر جانمازت بگذار. چند ساعت بعد بیرون بیاور و جوابت را ببین. "

همین کار را می کرد،

هروقت که مشکلی برایش پیش می آمد. جوابش را بلافاصله می گرفت.


بحارالانوار، ج 50، ص 155




حدیث نوشت: امام علی النقی علیه السلام: همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و

 بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.

 

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


نامه نوشت: "آقا، پا درد شدید دارم و نمی توانم خدمت تان را بکنم، ناراحتم، دعا کنید خوب بشوم تا در خدمت شما باشم. "

جواب داد: " خدا تو و پدرت، هر دوتان، را شفا داد. "

تعجب کرد، با خودش گفت: " من که از مریضی پدرم چیزی ننوشته بودم. "


بحارالانوار، ج 50، ص 180


پوستر شهادت امام نقی (علیه السلام)

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


دروغ می گفت و پشت سر هم قسم می خورد.

امام گفت: " خدایا، این مرد بر دروغی که گفت، قسم خورد. تو خودت انتقام گیرنده ای. "

همان روز مریض شد و صبح روز بعد مرد.


بحارالانوار، ج 50، ص 147



حدیث نوشت: امام علی علیه ‏السلام:

بخیل‏ ترین مردم کسى است که مال خویش را از خود دریغ دارد و براى وارثانش بگذارد

غرر الحکم

 

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...

 

نامه ای رسید برایش، از امام: " وسایلت را جمع کن. هرچه لازم داری بردار و مواظب خودت باش. "

وسایلش را جمع کرد ولی نمی دانست برای چه.

مامور خلیفه آمد. زندانی اش کردند وخانه اش هم توقیف شد.

در زندان بغداد بعد از هشت سال، نامه ای آمد از امام: " در بغداد سکونت نکن. "

باز هم تعجب کرد. منتظر ماند، چیزی نگذشت که آزاد شد.

نامه نوشت به امام: " خانه و اموالم را در مصر چه کنم؟ "

جواب رسید: " به زودی به تو برمی گردد، اگر هم برنگشت، ضرری ندارد. "

در راه بود که جان داد و خبر برگشت اموالش را نشنید.

 

بحارالانوار، ج 50، ص 140



حدیث نوشت: امام علی النقی علیه السلام:

هر که برای خود شخصیت و ارزشی قائل نشود از گزند او خاطر جمع مباش.

تحف العقول، ص 882

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


نشسته بود کنار امام.

امام به زبان خارجی با او صحبت می کرد.

متوجه نمی شد و جوابی نمی داد.

امام ریگی برداشت، مکید. داد به او تا در دهانش بگذارد.

مرد همین که ریگ را مکید به هفتاد و سه زبان آشنا شد.

دیگر صحبت های امام را می فهمید؛ به زبان هندی بود.


بحارالانوار، ج 50، ص 136


http://www.negarkhaneh.ir/UserGallery/2012/6/irgraphic_17022751.jpg

 

*ما سامرا نرفته گدای تو می شویم 

ای مهربان امام فدای تو می شویم...*

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...

 

در ها را بستند، به دستور متوکل.

حیوانات گرسنه و درنده را رها کردند.

منتظر ماندند، نقشه شان عملی شود، حیوانات رفتند به سمت او، آرام و بی صدا.

دورش حلقه زدند و سر خم کردند.

امام نوازش شان می کرد.

آدم شده بودند، انگار. حرف می زدند با امام به زبان خودشان و او گوش می داد به آرامی.

 

بحارالانوار، ج 50


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...

 

مردم را دور خودش جمع کرده بود، می گفت زینب است؛ دختر فاطمه سلام الله علیها.

بردندش پیش خلیفه.

پرسید: " چه طور جوان مانده ای؟ "

گفت: " پیامبر دست کشید بر سرم تا هر چهل سال یک بار جوان شوم. "

علی بن محمد آمد، رو به زن گفت: " گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. برو داخل قفس شیرها، اگر راست می گویی. "

زن پاهایش سست شد. عقب عقب رفت.

گفت: " می خواهی مرا به کشتن دهی، چرا خودت نمی روی؟ "

همه ساکت شدند. متعجب و منتظر!

علی بن محمد وارد قفس شد.

شیرها دورش را گرفتند. صورت شان را مالیدند به لباسش. او هم دست می کشید روی یال هایشان و نوازش شان می کرد.


بحارالانوار، ج 50 _ بهجه الابرار


 



حدیث نوشت: امام علی علیه السلامبهترین عدالت یاری مظلوم است.

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...

 

متوکل اتاق را پر کرده بود از پرنده های آوازخوان.

صدا به صدا نمی رسید.

هر وقت امام وارد می شد، ساکت می شدند؛ همه ی پرنده ها.

پرواز هم نمی کردند.

با رفتن امام دوباره اتاق پر بود از صدای آن ها.

 

منتهی الامال، ج 2، باب 12


http://www.negarkhaneh.ir/UserGallery/2013/5/ostadreza_12011804.jpg

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


مردی از روی حسادت رفت پیش متوکل و گفت: " علی، پسر محمد، قصد شورش دارد. "

متوکل همان شب فرستاد خانه ی امام هادی علیه السلام.

دو کیسه پول پیدا کردند با مهر مادرش.

خبر را که شنید، عصبانی شد، از مادرش جواب خواست.

گفت: " مریض که شدی، پزشکان عاجز شده بودند از درمانت. هزار دینار، نذر علی بن محمد کردم. خوب که شدی، ادا کردم. همین. "


بحارالانوار، ج 50، ص 200


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


- مقداری مدفوع گوسفند را با گلاب بجوشانید و تفاله اش را روی زخم بگذارید تا خوب شود.

پزشک ها دستورالعمل ابالحسن را مسخره کردند.

متوکل، اما، بی تاب بود، قبول کرد.

مقداری از آن را روی دمل گذاشتند. چرک و خون بیرون ریخت، حالش خوب شد.


اصول کافی، ج 2 _ بحارالانوار، ج 50، ص 168 _ منتهی الامال، ج 2، باب 12


http://bi-neshan.ir/wp-content/uploads/2013/05/H.Hadia-9.jpg

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


رفته بودم پیش امام.

یکی از خدمت کاران جوانش را صدا زد.

رو کرد به من: " این جوان خودش فکر می کند به زبان فارسی مسلط است. چند کلمه ای با او حرف بزن، ببین همین طور است؟ "

به نظر نمی آمد فارسی بلد باشد، گفتم از مطالب ساده شروع می کنم.

پرسیدم: " زانوی تو چیست؟ "

چشم هایش گرد شد.

سرش را انداخت پایین.

سرخ شده بود.

امام لبخندی زد.

سوال من را به عربی ترجمه کرد برای غلام: " دارد از تو می پرسد؛ رکبتکَ ما هی!؟ "


بحارالانوار، ج 50، ص 157


imam naghi , امام نقی ,امام نقی(ع) , نقی , naghi , emam naghi



حدیث نوشت: رسول خدا صلی الله علیه و آله: ... روز پنجشنبه روزی مبارک بر امت من است که در سحرخیزی این روز برای امتم برکت گذاشته شده است.


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


متوکل چهار نفر شمشیر زن ماهر آورد تا وقتی ابالحسن آمد، او را بکشند.

امام آمد، تنها و آرام.

نگاه شان که به امام افتاد، به او تعظیم کردند، تکبیر گفتند.

وقتی که رفت، متوکل عصبانی، رو کرد به آن ها: " چرا دستور را اجرا نکردید؟ "

گفتند: "چطور به او حمله می کردیم، وقتی صد نفر شمشیر به دست هم راهش بودندف شمشیرها را می دیدیم، شمشیر زن ها را

نه. "


بحارالانوار، ج 50، ص 196 _ اثبات الهداه، ج 3 _ محجه البیضاء، ج 4، ص 318


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


امام علی علیه السّلام در ویژگی‏ های عید فطر می‏ فرمایند:

1. روزی که نیکوکاران ثواب می‏ برند.

»هذا یوم یثاب فیه المحسنون»


2. روزی که گنهکاران زیان می‏ بینند.

»و خسر فیه المبطلون‏«


3. شبیه‏ ترین روز به روز قیامت است.

»أشبه بیوم قیامکم» 

چون در قیامت عده ‏ای که زیان کارند، تاسف می‏ خورند و غضبناک

می‏ گردند و عده‏ ای که نیکوکارند

رستگار و متنعم به نعمتهای الهی می‏شوند.


4. روز عبرت گرفتن.

»فاذکروا بخروجکم‏»

وقتی از منازلتان برای خواندن نماز عید خارج می‏ شوید، به یاد آورید زمانی را که از منزل بدن خود

خارج خواهید شد و سوی خدای خود خواهید رفت.

»من الأجداث إلی ربکم»

وقتی در جایگاه نماز خود می‏ایستید به یاد آورید زمانی را که در محضر عدل الهی می‏ ایستید و از شما

حسابرسی می‏ کنند.

«و اذکروا وقوفکم بین یدی ربکم‏»


وقتی از نماز به منازلتان بر می‏گردید به یاد آورید زمانی را که به منازل خود در بهشت‏ خواهید رفت.

»و اذکروا منازلکم فی الجنة»


5. روز بشارت غفران و بخشش الهی.

»أبشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم‏«

 


امام علی علیه السلاماین (عید فطر) عید کسی است که خدا روزه اش را پذیرفته و نمازش را ستوده است و هرروز که خدا را نافرمانی نکند آن روز عید است.

نهج ‏البلاغة، ص 551، شماره 428


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


از کوفه آمده بود برای دیدن امام.

قرض سنگینی داشت، گفت: " توان پرداختش را ندارم "

امام جواب داد: " همین جا بمان تا مشکلت را حل کنم. "

حظه ای بعد سی هزار دینار آوردند از طرف متوکل.

کیسه را تحویل مرد کوفی داد، بدون آن که بشمارد.


بحارالانوار، ج 50


http://s4.picofile.com/file/7760929030/Demo_Shahadat_Imam_Hadi.jpg


وداع امام سجاد علیه السلام با ماه رمضان :

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً

درود بر تو ای همنشینی که چون پدید آید، احترامش بزرگ است و چون ناپدید شود فقدانش دردناک باشد

 

دعای 45 صحیفه سجادیه علیه السلام 


  • کبـوتـر بقیـــع