آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

مشخصات بلاگ
آفتـــاب در حصـــار

بسم الله*

به برکات کرامات بی پایان امام علی النقی علیه السلام که بعد از توسل ناگهانی من به ایشان در زندگیم جاری شد بر خود لازم دانستم تا ادای دینی هرچند ناچیز کرده باشم به مولایم...

باشد که مورد قبول ایشان واقع شود و نظر لطفشان همواره شامل حالمان باشد.

به کوری چشم دشمنان و هتاکین به ساحت مقدس مولا علیه السلام

******

99 داستان این وبلاگ برگرفته از کتاب " آفتاب در حصار" از مجموعه کتاب های " چهارده خورشید و یک آفتاب " می باشد.

(خوندن هر داستان " نهایتا " دو دقیقه از وقت شریفتون رو میگیره، سعی میکنم هرروز یک داستان رو بذارم)

******

بعدا نوشت: به نیت امام هادی علیه السلام شروع کردم به نوشتن این بلاگ و ان شاءلله آغازی باشه برای ورود به مسیر شناخت 14 نـــور زندگی مون...

اللهـــم عجّـــل لولیک الفـــرج مولانـــا صاحـــب العصـــر و الزمـــان...

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله...


علی بن مهزیار اهوازی، از شیعیان خالص و پرهیزکار بود.

خدمت امام جواد علیه السلام رسیده بود؛ خدمت امام هادی علیه السلام هم می آمد.

پدرش مسیحی بود و خودش مسلمان.

هر روز بعد از نماز صبح تا موقع طلوع آفتاب به هزار نفر از دوستانش دعا می کرد؛

امامان بارها در نامه هایشان از او تعریف کرده بودند.

آن روز مثل همیشه آمده بود دیدن امام هادی علیه السلام.

قبل از اینکه حرفی بزند، امام شروع کرد به صحبت کردن با او،

برای اولین بار به فارسی.


بحارالانوار، ج 50، ص 183



امام علی علیه السلام:

رجب ماه من و شعبان ماه رسول خداست.


مصباح المجتهد، ص 797


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...



با دوستان دور هم می نشستیم به صحبت،

بحث به این جا کشید که چه کسی دینش را بیشتر دوست دارد.

قرار شد یک روز که به دیدن امام می روم، این سوال را بپرسم.

امام جواب داد: " هر کدامتان که به برادر دینی اش بیش تر توجه کند. "


بحارالانوار، ج 50، ص 151



  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...



 اَلسلام عَلیک یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّهِ یا اِمامَ الرَّحمَةِ 




شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزل‌های فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی است به اعجاز، نگاهت کافی است
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آن سوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی‌دانم شد

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد...


سید حمیدرضا برقعی




  • کبـوتـر بقیـــع
بسم الله...


اَلسلامُ عَلیکَ یا اَبَاالحَسَنِ یا موُسَی بنَ جَعفَرٍ اَیُّهَا الکاظِمُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ 





می خواستند داغ تو را شعله ور کنند
وقتی که سوختی همه را با خبر کنند
می خواستند دفن شوی زیر خاکها
تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند
می خواستند شام غریبان بپا کنند
تا بچه های فاطمه را در به در کنند
از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت
می خواستند باز تو را خونجگر کنند
زنجیر دست شما بسته باشد و
مثل مدینه فاطمه ات را سپر کنند
قوم یهود را به مصافت کشیده اند
تا تازیانه ها به مراتب اثر کنند
حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی
فکری برای این تن بی پال و پر کنند
این اشک ها مسافر یک جسم بی سرند
وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند



سالروز شهادت باب الحوائج امام موسی کاظم تسلیت باد
  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


کلافه شده بود و جواب سوالش را نمی دانست.

رفت پیش امام، گفت:

" چرا خدا را با سحر، عیسی را با طب و محمد صلی الله علیه و آل وسلم را با قرآن و شمشیر مبعوث کرد؟ "

- مردم زمان موسی، اهل سحر بودند و او سحرشان را باطل کرد.

زمان عیسی، مریض زیاد بود و بازار طبابت پررونق؛ بیماری های لاعلاج را درمان می کرد.

زمان محمد صلی الله علیه و آل وسلم، مردم اغلب اهل شعر بودند و شمشیر؛ فصاحت محمد، حرف هایشان را تضعیف کرد و شمشیرش، شمشیرهایشان راکٌند؛ و این چنین خداوند، حجت را بر مردم تمام کرد.



بحارالانوار، ج 50، ص 164



امام علی علیه السلام:

چشم ها نخشکید مگر بر اثر سخت دلی و دل ها سخت نشد مگر سبب گناه زیاد.


بحارالانوار، ج 60، ص73، ح 354

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


شاید اگر از برکت آن مهمانی نبود هنوز واقفی مانده بودم و گم راه.

یکی از اهالی سامرا دعوتم کرده بود.

آنجا که رسیدم چشمم به امام هادی علیه السلام افتاد.

البته آن موقع به امامت قبولش نداشتم.

سر سفره کنارش نشسته بودم.

جوانی نشسته بود رو به رویمان، مدام  سر به سر امام میگذاشت.

سرش را آورد در گوشم: " این جوان امروز سر این سفره چیزی نمی خورد و عیشش عزا می شود. "

گفتم علی بن محمد دوباره غیب گو شد!

جوان دست هایش را شست.

دستش را دراز کرد طرف ظرف غذایی آن طرف سفره.

در اتاق محکم کوفته شد.

غلامی گریه کنان دوید تو، خوذش را رساند به جوان: " مادرت افتاد...از پشت بام... از دست رفت... "


بحارالانوار،ج 50، ص 183  - محجه البیضاء، ج 4، ص 318



نقی

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


همسایه ی امام هادی علیه السلام بودند و شب ها با او همنشین.

فرمانده ای با لشکرش از آن جا می گذشت.

مست بود.

امام گفت: " این مرد که این چنین شاد است، قبل از نماز صبح در خاک است. "

از حرف امام تعجب کردند.

قرار گذاشتند دنبال آن ها بروند.

صبح نشده هیاهوی لشکر بلند شد.

فرمانده در مستی زمین خورده، گردنش شکسته و درجا مرده بود.


بحارالانوار، ج 50، ص187




امام باقر علیه السلاممن مى‏ دانم که این محبّت شما نسبت به ما چیزى نیست که خود شما آن را ساخته باشید، بلکه کار خداست.
  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...



فقط ذات خدا داند علی کیست


که همتای علی غیر از علی نیست





  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


به دروغ ادعا می کرد، یک خانه طلب دارد از امام.

مدام اذیت می کرد.

می گفت: " طلبم را بده. "

امام بار آخر گفت: " از خدا می خواهم به جایی بروی که اثری از تو نماند. "

چند روز بعد، حکومت دستگیرش کرد، شکنجه اش کردند و خبر مردنش را آوردند.


اصول کافی، ج 2

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...



سفره پهن بود و جمعیت مشغول.

با ورود امام، همه ساکت شدند.

جوان شروع کرد به متلک گویی و مسخره بازی.

امام رو کرد به او، گفت:

" چطور خوش حالی و از یاد خدا غافل، وقتی سه روز دیگر در جمع مردگانی؟ "

جوان ساکت شد.

عده ای اما با اطمینان گفتند:

" سه روز دیگر، دروغ گویی علی بن محمد بر همه مان آشکار خواهد شد. "

فردای همان روز، جوان مریض شد، روز دوم مرد و روز سوم دفن شد، در جمع مردگان.



محجه البیضا، ج 4، ص 320


  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله...


داروی پزشک مسیحی را گرفت.

ولی همان شب، غلام امام هادی علیه السلام آمد.

یک داروی دیگر آورد. گفت: " این را یک بار مصرف کن، ان شاالله خوب میشوی. "

خورد، خوب شد.

داروهای پزشک مسیحی را برگرداند، جریان را برایش تعریف کرد.

پزشک تعجب کرد، گفت: " کار او مثل کار عیسی است. "

رفت پیش امام و مسلمان شد.


اثبات الهدایه، ج 3

امام هادى علیه‏ السلام:
آن که از خودش راضى شود، ناراضیان از او فراوان شوند.

بحار الأنوار : ج 72 ، ص 316 
  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله الرحمن الرحیم



*سیدنا، حضرت هادی سلام...*


یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم / داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد / محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است / مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحه غار حراست / خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست 

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است / لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است

همه عمر دمادم نسرودیم از تو / قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم / عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو / فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد / شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم / رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران / دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران

من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست / کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران

یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود / یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم / مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد / ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران

پسر حضرت زهرا! دل ما را دریاب / ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن / تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

بگذارید کمی از غم‌تان بنویسم / دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسمس

گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب / بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب.... 



منبع: imamnaqi.blog.ir
  • کبـوتـر بقیـــع