بسم الله...
افتخار نوکری در خانه ی امام جواد علیه السلام نصیبم شده بود.
از خانه ی امام کسی می آمد و دستورات را به من می رساند.
چند وقتی بود احمد اشعری هم شب ها می آمد خانه ام، از حال امام خبر بگیرد.
یک شب فرستاده ی امام سرش را آورد نزدیک گوشم و آهسته گفت:
" امام سلامت رساندند و گفتند امشب از ئنیا می روند و بعد ایشان امامت به پسرشان علی علیه السلام میرسد. "
احمد حرف ها را شنید.
*
خبر شهادت امام که پخش شد، بر سر جانشینش حرف و نقل درگرفت.
دستور امام را که می گفتم، کسی باور نمیکرد. احمد که شهادت داد من راست گفته ام همگی رفتند خدمت امام هادی علیه السلام.
بحارالانوار، ج 50، ص 120 _ الصراط المستقیم، ص 168