آب می دید به یاد جگر سقا بود...
بسم الله...
اختلاف داشتند بر سر آن چهار روزی که روزه در آن ثواب بیش تری دارد.
رفتند خانه ی امام.
تازه نشسته بودند که امام گفت: " آمده اید از روزهایی که روزه در آن بهتر است بپرسید؟ "
گفتند: " بله. "
گفت: " هفده ربیع الاول، بیست و هفت رجب، بیست و پنج ذی القعده و هیجده ذی الحجه. "
بحارالانوار، ج 50، ص 158
بسم الله...
فراموش کرده بود، برای وضوی نیمه شبِ آقایش آب آماده کند.
امام که بیدار شد، از ترس مخفی شده بود.
امام صدایش کرد.
رفت جلو، می لرزید، گفت: " آقا، من... . "
امام گفت: " چرا آب را گرم کرده ای؟ مگر نمی دانی من با آب سرد وضو می گیرم!؟ "
تعجب کرد، گفت: " من فراموش کرده بودم. حتی دست به سطل آب نزده ام، باور کنید! "
- حالا که خدا خواسته با آب گرم وضو بگیریم، ما هم اطاعت می کنیم. شکر خدا که اهل بندگی هستیم و خدا هم در عبادتش کمک مان می کند.
جدم پیامبر می گفتند: خدا دوست ندارد وقتی به بنده اش اجازه ی استفاده از نعمتی را داده، خودش زیر بار نرود.
بحارالانوار، ج 50، ص 126 - اثبات الهدایه
بسم الله...
نمی توانست همیشه در خدمت امام باشد.
نامه نوشت: " ما دوست داریم همان طور که با خدا همیشه و در همه جا ارتباط داریم، با امام مان هم ارتباط داشته باشیم. چه طور چنین چیزی ممکن است؟ "
*****
جواب نامه را بی معطلی و با ذوق و شوق باز کرد.
نوشته بود: " هروقت حاجتی داشتی، کافی ست لب هایت تکان بخورد؛ شک نکن که پاسخش به تو خواهد رسید. "
بحارالانوار، ج 50، ص 155
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: خداوند عطسه را دوست می دارد و خمیازه را مکروه می داند.
هر گاه کسی عطسه کند، حمد خدا گوید و هر مسلمانی که عطسه را می شنود، او را دعا گفته و از خداوند مزید رحمت طلب کند.
بخاری، الجامع الصحیح، ج 5، ص 2290
بسم الله...
ابروی ترک خورده ی عباس؟!
خدایا . . . !
شق القمر از لشکر ابلیس بعید است . . .
بسم الله...
بسم الله...
با چشم خودش دیده بود امام بیمارانی را که پیسی داشتند شفا داده بود.
یک بار هم مجسمه ی پرنده ای را که از گل درست کرده بود و بعد در آن دمیده بود؛ شده بود پرنده ی واقعی و پر کشیده بود توی آسمان.
به امام می گفت: " شما هیچ فرقی با عیسی مسیح ندارید! "
امام جواب داد: " من از اویم و او از من است. "
بحارالانوار، ج 50، ص 185
بسم الله...
در فرق کربلا و بهشت همین بس،
که بهشت را می روی
اما
کربلا را می برند...
عکس از: http://zooljanah.ir/
بسم الله...
زمان حکومت واثق بود و ترک ها شده بودند کارگزارشان.
یک روز یکی از آن ها آمده بود مدینه با دارودسته اش، دنبال عده ای از عرب های شورشی تا دست گیرشان کند.
از مقابل ما می گذشتند که امام صدایش زد.
با او صحبت کرد به ترکی.
مرد از اسب پیاده شد. احترامش کرد. دست امام را بوسید.
نزدیک رفتم تا ببینم امام به او چه گفته.
- این مرد پیغمبر است، نه؟
- نه!
- پس چطور مرا به اسم صدا زد، اسمی که در قبیله ی خودمان در زمان بچگی مرا صدا می زدند؟!
بحارالانوار، ج 50، ص 124 _ محجۀ البیضاء، ج 4، ص 320_ اعلام الوری، ص 343
امام علی علیه السلام:
بهترینِ نیکیها، محبّت و علاقه به ماست و بدترینِ بدیها، دشمن داشتن ماست.
غررالحکم، ح 3363
بسم الله...
بسم الله...
حکم سجده بر شیشه را نمی دانست.
با خودش گفت: " حتما درست است، چون از زمین است. "
نامه ای آمد از طرف امام: " شیشه از ریگ و نمک است و بر آن نمی توان سجده کرد. "
بحارالانوار، ج 50، ص 176 _ اثبات الوصیه
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمودند:
چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.
شرح نهج البلاغه ابن حدید، ج 4، ص 169
بسم الله...
راه را باز نمایید... محرم آمد
دم بگیرید که هنگامه ی ماتم آمد
دست بر سینه نهاده... همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو، کمری خم آمد
نوکران، سینه زنان، موی کنان، مویه کنید
سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
امشبی را که شب درد دل با یار است
سفره ی دل بگشایید محرم آمد
پیرهن مشکی ما حوله احرام عزاست
در حسینه ارباب خدا هم آمد
چشم ما گریه کنان وصل به چشم زهراست
زین سبب سلسله ی اشک منظم آمد
بر سیاهی عزا دیده ی ما روشن شد
بزم دلداگی یار فراهم آمد
روز محشر که همه خلق خدا حیرانند
رتبه ی زائر ارباب مقدم آمد
قدر بال مگسی اشک بشوید دل ما
قطره ایی پاک تر از چشمه ی زمزم آمد
عرضه بر دوست کنم نوکری یک ساله
که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد
فاطمه منتظر آمدن ما بوده
لشگر گریه کنان شه عالم آمد
قاسم نعمتی
بسم الله...
شب خواب دید پیامبرصلی الله علیه و آله را.
مشتی خرما به او داد، 25 دانه.
صبح رفت پیش امام هادی علیه السلام، مشتی خرما به او داد، گفت: اگر پیامبر بیش تر داده بود، بیش تر می دادم. "
شمردشان، 25 دانه بود.
بحارالانوار، ج 50، ص 153
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.
کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556