* شبی که تکرار نخواهد شد...
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ب.ظ
بسم الله...
گاهی وقتا تو ذهنت یه چیزی رو مرور میکنی و فکر میکنی نشدنیه...!!
و بابت نشدنش تهِ تهِ دلت میگیره...
ولی خدا یجوری قدرتشو نشونت میده که نفست بند میاد.
مثل الان من!!!
حالم اصلن طبیعی نیست...
حالِ از شلمچه برگشته هارو دارم...
گنگم...!
خداجونم، منو ببخش که گاهی یادم میره این شمایی که باید بخوای، تا بشه...
( یه هفته گذشت ولی من موندم تو دوشنبه ی قشنگی که گذشت... )
و چه زیبا خواندند: آمدید جان فدایِ رویِ شما...
- ۹۳/۰۹/۲۲