* هادی جان ها...
بسم الله الرحمن الرحیم
متوکل که کینه عجیبی از امام هادی علیه السلام و سایر علویان داشت،
با اینکه امام را از مدینه به سامرا کشانده بود و ایشان را تحت نظر داشت و شهر سامرا مانند زندان برای امام بود،
ولی پای خود را از این هم فراتر گذاشت و دستور داد آن حضرت را زندانی کنند.
چون به خدمت امام رسیدم، حضرت را در حالی دیدم که روی حصیر نشسته و دربرابرش قبری حفر شده است.
سلام کردم.
فرمودند: بنشین!
نشستم.
پرسیدند: برای چه آمده ای؟
عرض کردم: آمده ام از حال شما خبری بگیرم. در این هنگام به قبر نظر کردم و گریستم.
فرمودند: گریان مباش که در این گرفتاری، آسیبی به من نمی رسد.
من خدا را سپاس گفتم، آن گاه از معنای حدیثی پرسیدم، امام جواب گفتند و سپس فرمودند: مرا واگذار و بیرون رو که بر تو ایمن نیستم و بیم آن است که آزاری به تو برسانند.
بحارالانوار، ج۵۰، ص ۱۹۴و ۱۹۵
امام هادی علیه السلام: مسخره کردن و شوخى هاى -بى مورد- از بى خردى است و کار انسان هاى نادان است.
#ولادت_امام_هادی_مبارک