* برگ هفدهم
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۷ ب.ظ
بسم الله...
خلیفه با اطرافیان می رفت صحرا برای شکار.
مردم هم ایستاده بودند سرِ راهشان به تماشا.
همه لباس تابستانی پوشیده بودند به جز یک نفر.
مردم او را به هم نشان می دادند.
لباس تابستانی که پوشیده بود هیچ، روی اسبش هم روانداز انداخته بود، صورت خودش را هم پوشانده بود.
در همان حال آسمان سیاه شد و باران شدیدی شروع به باریدن کرد.
همه خیس شده بودند و دنبال سرپناه می دویدند.
امام اما، راه خودش را می رفت.
بحارالانوار، ج 50، ص 173
اسلام هراسی در آستین مسیحیت + عکس