* برگ سی و ششم
شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ب.ظ
بسم الله...
مردی از روی حسادت رفت پیش متوکل و گفت: " علی، پسر محمد، قصد شورش دارد. "
متوکل همان شب فرستاد خانه ی امام هادی علیه السلام.
دو کیسه پول پیدا کردند با مهر مادرش.
خبر را که شنید، عصبانی شد، از مادرش جواب خواست.
گفت: " مریض که شدی، پزشکان عاجز شده بودند از درمانت. هزار دینار، نذر علی بن محمد کردم. خوب که شدی، ادا کردم. همین. "
بحارالانوار، ج 50، ص 200