* برگ سی و هشتم
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ب.ظ
بسم الله...
مردم را دور خودش جمع کرده بود، می گفت زینب است؛ دختر فاطمه سلام الله علیها.
بردندش پیش خلیفه.
پرسید: " چه طور جوان مانده ای؟ "
گفت: " پیامبر دست کشید بر سرم تا هر چهل سال یک بار جوان شوم. "
علی بن محمد آمد، رو به زن گفت: " گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. برو داخل قفس شیرها، اگر راست می گویی. "
زن پاهایش سست شد. عقب عقب رفت.
گفت: " می خواهی مرا به کشتن دهی، چرا خودت نمی روی؟ "
همه ساکت شدند. متعجب و منتظر!
علی بن محمد وارد قفس شد.
شیرها دورش را گرفتند. صورت شان را مالیدند به لباسش. او هم دست می کشید روی یال هایشان و نوازش شان می کرد.
بحارالانوار، ج 50 _ بهجه الابرار
حدیث نوشت: امام علی علیه السلام: بهترین عدالت یاری مظلوم است.