* برگ چهلم
پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ب.ظ
بسم الله...
نشسته بود کنار امام.
امام به زبان خارجی با او صحبت می کرد.
متوجه نمی شد و جوابی نمی داد.
امام ریگی برداشت، مکید. داد به او تا در دهانش بگذارد.
مرد همین که ریگ را مکید به هفتاد و سه زبان آشنا شد.
دیگر صحبت های امام را می فهمید؛ به زبان هندی بود.
بحارالانوار، ج 50، ص 136
*ما سامرا نرفته گدای تو می شویم
ای مهربان امام فدای تو می شویم...*