آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

مشخصات بلاگ
آفتـــاب در حصـــار

بسم الله*

به برکات کرامات بی پایان امام علی النقی علیه السلام که بعد از توسل ناگهانی من به ایشان در زندگیم جاری شد بر خود لازم دانستم تا ادای دینی هرچند ناچیز کرده باشم به مولایم...

باشد که مورد قبول ایشان واقع شود و نظر لطفشان همواره شامل حالمان باشد.

به کوری چشم دشمنان و هتاکین به ساحت مقدس مولا علیه السلام

******

99 داستان این وبلاگ برگرفته از کتاب " آفتاب در حصار" از مجموعه کتاب های " چهارده خورشید و یک آفتاب " می باشد.

(خوندن هر داستان " نهایتا " دو دقیقه از وقت شریفتون رو میگیره، سعی میکنم هرروز یک داستان رو بذارم)

******

بعدا نوشت: به نیت امام هادی علیه السلام شروع کردم به نوشتن این بلاگ و ان شاءلله آغازی باشه برای ورود به مسیر شناخت 14 نـــور زندگی مون...

اللهـــم عجّـــل لولیک الفـــرج مولانـــا صاحـــب العصـــر و الزمـــان...

* برگ پنجاه و دوم

چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۰۲ ب.ظ

بسم الله...


جمعی بودند دور هم.

متوکل پرسید: " بهترین شاعر کیست؟ "

عده ای از شعرای جاهلیت نام بردند.

امام گفت: " ابوزکریای حمانی " و شعرش را خواند؛ از بزرگی قریش، کلمه ی لا اله الا الله و رسول خدا و فرزندانش.

و بعد پرسید: محمد، جد من است یا جد تو؟ "

متوکل صدایش می لرزید، عصبانی شد، گفت: " محمد جد توست، او را از تو نمی گیرم. "

امام به آرامی جلسه را ترک کرد.


بحارالانوار، ج 50، ص 129

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی