آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

مشخصات بلاگ
آفتـــاب در حصـــار

بسم الله*

به برکات کرامات بی پایان امام علی النقی علیه السلام که بعد از توسل ناگهانی من به ایشان در زندگیم جاری شد بر خود لازم دانستم تا ادای دینی هرچند ناچیز کرده باشم به مولایم...

باشد که مورد قبول ایشان واقع شود و نظر لطفشان همواره شامل حالمان باشد.

به کوری چشم دشمنان و هتاکین به ساحت مقدس مولا علیه السلام

******

99 داستان این وبلاگ برگرفته از کتاب " آفتاب در حصار" از مجموعه کتاب های " چهارده خورشید و یک آفتاب " می باشد.

(خوندن هر داستان " نهایتا " دو دقیقه از وقت شریفتون رو میگیره، سعی میکنم هرروز یک داستان رو بذارم)

******

بعدا نوشت: به نیت امام هادی علیه السلام شروع کردم به نوشتن این بلاگ و ان شاءلله آغازی باشه برای ورود به مسیر شناخت 14 نـــور زندگی مون...

اللهـــم عجّـــل لولیک الفـــرج مولانـــا صاحـــب العصـــر و الزمـــان...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذخرالحسین» ثبت شده است



بسم الله...

جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله...

امیرالمومنین علیه السلام نقاب به چهره قمر بنی هاشم زدند و او را روانه ی میدان کردند...

معاویه؛ ابوشعتاء دلاور معروف عرب را پیش فرستاد.

ابوشعتاء گفت: اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند، در شان من نیست، یکی از پسران من برای او کافیست...

هفت پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست قمر منیر بنی هاشم علیه السلام به درک واصل شدند.

خودش عصبانی به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد...

جنگ مغلوبه شده بود. همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند!

امیرالمومنین علیه السلام به عباس گفتند: برگرد پسرم.

سپاهیان گفتند: یا امیرالمومنین اجازه بدهید تا کار را یکسره کند.

اما حضرت اجازه ندادند و فرمودند: " اِنَهٌ ذٌخرٌ الحسین... او ذخیره برای حسین است. "


  • کبـوتـر بقیـــع