آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

آفتـــاب در حصـــار

"الحــمدلله الـذی هـــدانـا لـــهذا و ما کنـا لـــنهتــدی لــولا ان هـــدانـا الله" ---> 43 / اعراف

مشخصات بلاگ
آفتـــاب در حصـــار

بسم الله*

به برکات کرامات بی پایان امام علی النقی علیه السلام که بعد از توسل ناگهانی من به ایشان در زندگیم جاری شد بر خود لازم دانستم تا ادای دینی هرچند ناچیز کرده باشم به مولایم...

باشد که مورد قبول ایشان واقع شود و نظر لطفشان همواره شامل حالمان باشد.

به کوری چشم دشمنان و هتاکین به ساحت مقدس مولا علیه السلام

******

99 داستان این وبلاگ برگرفته از کتاب " آفتاب در حصار" از مجموعه کتاب های " چهارده خورشید و یک آفتاب " می باشد.

(خوندن هر داستان " نهایتا " دو دقیقه از وقت شریفتون رو میگیره، سعی میکنم هرروز یک داستان رو بذارم)

******

بعدا نوشت: به نیت امام هادی علیه السلام شروع کردم به نوشتن این بلاگ و ان شاءلله آغازی باشه برای ورود به مسیر شناخت 14 نـــور زندگی مون...

اللهـــم عجّـــل لولیک الفـــرج مولانـــا صاحـــب العصـــر و الزمـــان...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگانی امام علی الهادی» ثبت شده است

بسم الله...

 

احضار شده بود از طرف متوکل. می ترسید.

مسیحی بود اما، صد دینار نذر علی بن محمد کرد تا خطری برایش پیش نیاید.

به سامراء که رسید امام تحت نظر بود.

ترسید نشانی خانه را بپرسد. شتر را آزاد گذاشت تا راه را پیدا کند.

شتر در خانه ای ایستاد. در زد.

غلامی آمد بیرون: " این جا خانه ی علی بن محمد است؟ "

- بله، یوسف! صد دیناری را که نذر علی بن محمد کرده ای بده.

یوسف با تعجب داخل شد.

علی بن محمد با مهربانی نگاهش کرد، گفت: " به جایی که احضار شده ای برو و نترس. از شر متوکل درامانی. "

از او خواست که اسلام بیاورد، قبول نکرد.

گفت: "خداوند به تو فرزندی می دهد که از شیعیان است و مایه ی رحمت و برکت. "

سال ها بعد همه نشسته بودند، جوانی داخل شد. متدین بود و از علویان.

گفت: "من فرزند یوسف مسیحی هستم که امام هادی علیه السلام مژده داده بود به پدرم. "

 

بحارالانوار، ج 50، ص 145 _ زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قرشی، ص 27 _ الخرائج، ص 210



حدیث نوشت: امام علی النقی علیه السلام:


فروتنى آن است که با مردم چنان کنى که دوست دارى با تو چنان باشند.

 

  • کبـوتـر بقیـــع

بسم الله

 

نامش جنیدی بود، از علمای ناصبی و دشمن سرسخت علویان.

معلمِ علی شده بود، بعد از شهادت پدرش به دستور معتصم.

باید ارتباطش را با شیعیان قطع میکرد و به خیال خودش و معتصم می خواست همراه با کینه ی اهل بیت اعتقادات ناصبی به او بیاموزد!

مدتی گذشت...

حال علی را از او پرسیدند با لفظ کودک. عصبانی شد، گفت:

کودک کدام است؟ در مدینه عالم تر از من سراغ دارید؟

- نه!

-به خدا قسم! هرچه میخواهم یادش بدهم، خودش میداند. ادامه اش را هم به من یاد می دهد. تمام قرآن را با تفسیر کامل می داند و با صدای خودش از حفظ می خواند. نمیدانم این همه علم را از کجا آورده، وقتی در میان دیوارهای سیاهِ مدینه بزرگ شده.

علی شش ساله معلم خوبی بود برای معلمش.

جنیدی، ناصبی سرسخت شد از دوست داران اهل بیت، آن هم سرسختانه.

 

زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قرشی، ص 22 _ مآثرالکبرا فی التاریخ سامراء، ج 3، ص 95

 

جانم فدای امام نقی علیه السلام

  • کبـوتـر بقیـــع