* برگ بیست و هفتم
بسم الله...
احضار شده بود از طرف متوکل. می ترسید.
مسیحی بود اما، صد دینار نذر علی بن محمد کرد تا خطری برایش پیش نیاید.
به سامراء که رسید امام تحت نظر بود.
ترسید نشانی خانه را بپرسد. شتر را آزاد گذاشت تا راه را پیدا کند.
شتر در خانه ای ایستاد. در زد.
غلامی آمد بیرون: " این جا خانه ی علی بن محمد است؟ "
- بله، یوسف! صد دیناری را که نذر علی بن محمد کرده ای بده.
یوسف با تعجب داخل شد.
علی بن محمد با مهربانی نگاهش کرد، گفت: " به جایی که احضار شده ای برو و نترس. از شر متوکل درامانی. "
از او خواست که اسلام بیاورد، قبول نکرد.
گفت: "خداوند به تو فرزندی می دهد که از شیعیان است و مایه ی رحمت و برکت. "
سال ها بعد همه نشسته بودند، جوانی داخل شد. متدین بود و از علویان.
گفت: "من فرزند یوسف مسیحی هستم که امام هادی علیه السلام مژده داده بود به پدرم. "
بحارالانوار، ج 50، ص 145 _ زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قرشی، ص 27 _ الخرائج، ص 210
حدیث نوشت: امام علی النقی علیه السلام:
فروتنى آن است که با مردم چنان کنى که دوست دارى با تو چنان باشند.
ممنون که سر زدید..
بله میتونید کپی کنید..
تا میتونید این عکسا رو گسترش بدید..
در ضمن تو تموم پستای من یه لبیک یا امام علی النقی به صورت نظر درج کنید.. تا تراز عکسا تو گوگل بره بالاتر..
یا علی..