بسم الله...
بسم الله...
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اَبَاالحَسَنِ یا موُسَی بنَ جَعفَرٍ اَیُّهَا الکاظِمُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
بسم الله...
خوابیده بود توی رخت خواب.
گریه می کرد و ناله.
امام آمد به دیدنش.
نشست بالای سرش.
دستانش را گرفت در دستش و گفت: " از مرگ می ترسی؟! اگر تن و بدنت کثیف باشد، حمام نمی روی؟! مرگ هم مثل حمام است، از گناهان پاکت می کند و تو را به آسایش می رساند. "
بیمار، آرام شد و همان طور دست در دست امام از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج 50 - اصول کافی، ج 2
بسم الله...
در بیرونی خانه ی امام نشسته بودم.
از سر و صدای اهل خانه معلوم بود خبری هست.
همان طور که امام مشغول صحبت بود، هلهله شد، یکی از خدمت آمد و خبر به دنیا آمدن پسری را داد. ایستاد برای مژدگانی.
برخورد امام سرد بود و عادی.
برگشت؛ دست از پا درازتر.
گفتم: " آقاجان! مثل این که خوش حال نشدید؟ "
- به زودی خواهی دید که این پسر خیلی از مردم را گمراه می کند، آن وقت از چشم تو هم می افتد.
بحارالانوار، ج 50، ص 176
بسم الله...
مرد، مریض بود.
طبیب آمد برای معالجه و نسخه ای نوشت.
مرد اما ناراحت: " این موقع شب دارو را چه طوری پیدا کنم؟ "
هنوز طبیب نرفته بود که غلام امام آمد پیش او، با سلامی از طرف امام و شیشه ای از همان دارو.
اصول کافی، ج 2 - بحارالانوار، ج 50، ص 150
امام علی علیه السلام: چه بسا سخنی که پاسخ آن سکوت است.
غررالحکم، ج 4، ص 64
بسم الله...
اختلاف داشتند بر سر آن چهار روزی که روزه در آن ثواب بیش تری دارد.
رفتند خانه ی امام.
تازه نشسته بودند که امام گفت: " آمده اید از روزهایی که روزه در آن بهتر است بپرسید؟ "
گفتند: " بله. "
گفت: " هفده ربیع الاول، بیست و هفت رجب، بیست و پنج ذی القعده و هیجده ذی الحجه. "
بحارالانوار، ج 50، ص 158
بسم الله...
فراموش کرده بود، برای وضوی نیمه شبِ آقایش آب آماده کند.
امام که بیدار شد، از ترس مخفی شده بود.
امام صدایش کرد.
رفت جلو، می لرزید، گفت: " آقا، من... . "
امام گفت: " چرا آب را گرم کرده ای؟ مگر نمی دانی من با آب سرد وضو می گیرم!؟ "
تعجب کرد، گفت: " من فراموش کرده بودم. حتی دست به سطل آب نزده ام، باور کنید! "
- حالا که خدا خواسته با آب گرم وضو بگیریم، ما هم اطاعت می کنیم. شکر خدا که اهل بندگی هستیم و خدا هم در عبادتش کمک مان می کند.
جدم پیامبر می گفتند: خدا دوست ندارد وقتی به بنده اش اجازه ی استفاده از نعمتی را داده، خودش زیر بار نرود.
بحارالانوار، ج 50، ص 126 - اثبات الهدایه
بسم الله...
نمی توانست همیشه در خدمت امام باشد.
نامه نوشت: " ما دوست داریم همان طور که با خدا همیشه و در همه جا ارتباط داریم، با امام مان هم ارتباط داشته باشیم. چه طور چنین چیزی ممکن است؟ "
*****
جواب نامه را بی معطلی و با ذوق و شوق باز کرد.
نوشته بود: " هروقت حاجتی داشتی، کافی ست لب هایت تکان بخورد؛ شک نکن که پاسخش به تو خواهد رسید. "
بحارالانوار، ج 50، ص 155
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: خداوند عطسه را دوست می دارد و خمیازه را مکروه می داند.
هر گاه کسی عطسه کند، حمد خدا گوید و هر مسلمانی که عطسه را می شنود، او را دعا گفته و از خداوند مزید رحمت طلب کند.
بخاری، الجامع الصحیح، ج 5، ص 2290
بسم الله...
ابروی ترک خورده ی عباس؟!
خدایا . . . !
شق القمر از لشکر ابلیس بعید است . . .
بسم الله...
بسم الله...
با چشم خودش دیده بود امام بیمارانی را که پیسی داشتند شفا داده بود.
یک بار هم مجسمه ی پرنده ای را که از گل درست کرده بود و بعد در آن دمیده بود؛ شده بود پرنده ی واقعی و پر کشیده بود توی آسمان.
به امام می گفت: " شما هیچ فرقی با عیسی مسیح ندارید! "
امام جواب داد: " من از اویم و او از من است. "
بحارالانوار، ج 50، ص 185
بسم الله...
در فرق کربلا و بهشت همین بس،
که بهشت را می روی
اما
کربلا را می برند...
عکس از: http://zooljanah.ir/
بسم الله...
زمان حکومت واثق بود و ترک ها شده بودند کارگزارشان.
یک روز یکی از آن ها آمده بود مدینه با دارودسته اش، دنبال عده ای از عرب های شورشی تا دست گیرشان کند.
از مقابل ما می گذشتند که امام صدایش زد.
با او صحبت کرد به ترکی.
مرد از اسب پیاده شد. احترامش کرد. دست امام را بوسید.
نزدیک رفتم تا ببینم امام به او چه گفته.
- این مرد پیغمبر است، نه؟
- نه!
- پس چطور مرا به اسم صدا زد، اسمی که در قبیله ی خودمان در زمان بچگی مرا صدا می زدند؟!
بحارالانوار، ج 50، ص 124 _ محجۀ البیضاء، ج 4، ص 320_ اعلام الوری، ص 343
امام علی علیه السلام:
بهترینِ نیکیها، محبّت و علاقه به ماست و بدترینِ بدیها، دشمن داشتن ماست.
غررالحکم، ح 3363